تو که آمدی عاشقی برایم پر معنا تر از گذشته و کلام دوست داشتن
مقدس تر از همیشه شد و داستان لیلی و مجنون برایم واقعی تر از قبل...
تو که آمدی تنهایی به عزا نشست، غم سفر کرد و قلبم به استقبال
عشق رفت...
وقتی تو آمدی ساحل دریای دلم پر از مروارید و صدف شد و دیگر در کنار
ساحل تنها نبودم و تو نیز در کنار من بودی...
تو که آمدی شب های شهر ستاره باران شد و دروازه شهر گلباران...
تو مانند یک نوای عاشقانه بر قلبم نشستی و و قلب مرا با آن نوای
آرامت پر از محبت کردی...
تو مانند پرنده ای در دلم نشستی و با پروازت در آسمان دلم به من غرور
پرواز به دشت عشق بخشیدی...
تو مانند یک خاطره شیرین در دفتر عشقم می مانی و خواهی ماند...
دفتر عشق را همراه با نام مقدس تو و خاطرات شیرینی که با هم
داشتیم در صندوقچه ای در قلبم می گذارم و کلیدش را به حق می سپارم...

موضوع مطلب :